نهال می کارم،باد می شکند
کلبه می سازم،زلزله ویران می کنذد
عشق می ورزم،تنهاتر می شوم
جهان آن نیست که گمان می کردم
زیستن در قصه های مادربزرگ رنگ وبوی بهتری داشت.
دیگرهیچ چیز زیبا نیست
وآن روی دیگرتمام چیزها،کثیف وچرک آلود است،
من به پایان خوش قصه ها مشکوکم...